ادگاردو روبین اسعد در سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴) در آرژانتین متولد شد. پدرش از کودکی وی را سهیل صدا میزده است، زیرا به علت عربی بودن این نام، امکان نامگذاری فرزندش به این اسم وجود نداشت. برخلاف آنچه در بسیاری از سایتهای خبری درباره مسلمان شدن وی منتشر شده، این مبلغ از ابتدا مسلمان و شیعه بوده و از سال ۱۳۷۷ فعالیت تبلیغاتی خود را آغاز کرد.
ایکنا ــ به عنوان اسلامشناس، برای رفع دیدگاه شیعههراسی، که دشمنان اسلام در میان مردم سایر کشورها ایجاد کردهاند، چه راهکاری را باید در پیش گرفت؟
شیعههراسی یک پدیده طبیعی و منطقی از سوی ملتهای مختلف نیست. این پدیده پروژهای از سوی دشمنان اسلام است که به ملتها تحمیل شده و آنها این کار را با استفاده از رسانه و سیاهنمایی انجام دادهاند و قصد تخریب چهره تشیع را دارند.
این طرح که هماکنون اشاعه داده شده، پروژه دشمن است. ما مسلمانان کار زشتی نکردهایم که اسلامهراسیای را که دشمن ایجاد کرده است تطهیر کنیم. ما نیز مانند پیروان دیگر ادیان هستیم و مانند همه مردم جهان هم کاستی داریم و هم قوت و زیبایی داریم و هم ممکن است اعمال ناصحیح از ما سر بزند؛ ولی اینکه روی کارهای ناصحیح مسلمانان تمرکز شود و آن را به عنوان حقیقت اسلام و مسلمانان نشان دهند، فعالیتی است که دشمن انجام میدهد.
راهکار مقابله با چنین فضایی آن است که در برابر هر جبههای که دشمن به منظور سیاهنمایی اسلام باز کرده است، یک جبهه مقاومت ایجاد کنیم. در برابر مستندهای آنها، ما نیز مستند بسازیم،. در برابر فیلم، فیلم بسازیم. سخنرانی ارائه میکنند، ما نیز ارائه کنیم و در برابر افرادی که به پشتیبانی مالی برای سیاهنمایی اسلام دست میزنند، ما نیز پشتیبانی کنیم. در مجموع باید در برابر هر جبههای که علیه اسلام باز میشود، جبههای باز کنیم و حرف منطقی اسلام را بزنیم.
نکته دیگر در این مقابله، ایجاد ارتباطات مستقیم با دیگر ملتهاست که به عنوان یک شیعه و به جای آن که فقط سخنرانی کنیم، در یک تجربه زنده، زیبایی دین اسلام را در یک فضا و میدان واقعی نشان دهیم. این موضوع نیازمند مدیریت، امکانات و برنامههایی است که باید تدریجی ارائه شود.
ایکنا ــ به عقیده شما در این باره تا چه میزان موفق عمل کردهایم؟
از نظر کمّی ما با یک فیل رسانهای تبلیغی مواجه هستیم. برای اینکه مبانی، رویکرد و اساس مذهب تشیع را انتقال دهیم، با کاستیهایی روبهرو هستیم. در میان کشورها فقط جمهوری اسلامی ایران کار میکند و کارهای تبلیغی بسیاری در دست انجام دارد، ولی در برابر آن فیل و غول عظیمی که دنیا در حوزه کمّی تداعی کرده است، مانند مورچهای در برابر فیل هستیم. آنها شبکهای با صد میلیون دلار ایجاد میکنند و ما شبکهای با هزینهای بسیار کمتر. بر این اساس نتایج نیز متفاوت است.
دشمنان اسلام ۵ میلیون طلبه وهابی را تربیت میکنند که چهره این دین را تخریب کنند و ما در برابر آن، چند هزار طلبه تربیت میکنیم. آنها از امکانات صد حکومت برای تخریب چهره اسلام استفاده میکنند و ما فقط ایران را در این رابطه داریم؛ این است که کار ما با یک مشکل کمّی روبرو بوده و دشمن نیز تقریباً همه جهان را در دست خود گرفته است.
برای مثال رسانه را در نظر بگیرید، ۹۵ درصد رسانههای پرنفوذ دست دشمن است؛ با این حال با ۵ درصد که در دست دیگران است چه کاری میتوان کرد؟ مشکلات و ضعفهایی هم وجود دارد، ولی باید گفت که همه این موارد به ما برنمیگردد. با کارهایی که دشمن در این باره انجام میدهد، حتی با مدیریت و نیروی قوی نیز نمیتوانیم به سطح تولیدات آنان برسیم.
ایکنا ــ در انگلستان بودجه کلانی برای تربیت امام جماعت اختصاص داده شده است. در پشت پرده این اقدام چه بهرهای وجود دارد؟
با شرط و شروط این کار را میکنند؛ این گونه نیست که هر کاری بخواهیم انجام دهیم اجازه بدهند. در این رابطه قالب خاصی معرفی کردهاند که در آن میتوان امثال اقداماتی مانند پرورش روحانی را داشته باشیم. این طور نیست که آزادی کامل وجود داشته باشد که هر روحانی بتواند حرفش را با هر طرح و پروژهای بیان کند. برای مثال فردی مانند من به انگلستان ممنوعالورود است. برای ورود شرط و شروطی دارند که کسانی مانند من نتوانند در آن قالب جای بگیرند و وارد کشورشان شوند.
از این سو باید به این موضوع هم توجه داشت که تعداد مسلمانان در انگلستان اندک نیست. در این باره باید گفت که این افراد نمیتوانند بدون انضباط، فرهنگسازی و آگاهی اسلامی رشد کنند. بر همین اساس درخواستهایی از سوی مسلمانان مستقر در این کشور مطرح میشود که دولت انگلستان باید آن را در نظر بگیرد، ولی این گونه نیست که مسلمانان هر کاری را بخواهند انجام دهند، بتوانند.
دولت این کشور خود را مقید کرده است که اجازه انجام حداقلهایی را برای راضی نگاه داشتن ساکنان این سرزمین بدهد تا زمینه عدم ناراحتی و نارضایتی بخشی از پیروان این دین فراهم شود. برای همین منظور روحانیون را نیز زیر نظر خود تربیت میکنند.
ایکنا ــ شما به تئاتر علاقه بسیاری دارید و آن را مقدس میدانید و معتقدید که این هنر ابزار انتقال پیام است. آیا در ترویج اسلام از این ابزار هنری استفاده کردهاید؟
عنوانی که برای فعالیت خودم انتخاب کردهام، رساندن پیغام اسلام است. با این حال باید گفت که مثل هر کار رسانهای و هنری، هدف خاصی را پیگیری و در کنار آن، اهداف جزئی را هم محقق میکنم. اصل رساندن پیام اسلام ویژگیهایی دارد. اسلام جامعیت و فراگیری دارد که غیر از مسائل مذهبی و سنتی، مسائل دیگر را هم حل میکند. سِحر مانند رسانه است که به وسیله آن میتوان با یک تیر چند نشانه را زد. ولی اصل رسانه در فعالیت من به عنوان ابزار مهم انتقال پیام اسلام است.
ایکنا ــ مستندی ساختهاید به نام «جشن هزارساله» و در آن یک روحانی کارهای روزمره را انجام میدهد، میخندد و با مردم حرف میزند؛ کارهایی که برای مردم جذابیت دارد و انجام این کارها را از سوی چنین افرادی ندیدهاند. به نظر شما برای تبلیغ اسلام، طلاب باید چه مهارتهایی را یاد بگیرند؟
اگر بخواهیم به صورت تخصصی به این موضوع بپردازیم، باید بگوییم که الگوی متعالی و برتر جهان در عرصه تبلیغ انبیا هستند. کسی که میخواهد بهترین مبلغ جهان باشد، باید به سیره عملی انبیا بازگردد و ببیند آنها چه کارهایی کردهاند؟ زیرا هنر تبلیغ و علم این کار از چنین شخصیتهای وارستهای آموخته میشود. انبیا به عنوان افراد برتر جهان از سوی خدا انتخاب شدهاند تا به تبلیغ دین الهی بپردازند.
رویه عملی انبیا این بود که کاملاً با مردم محشور بودند. روایتی از امیر مؤمنان(ع) وجود دارد که وقتی میخواهد پیامبر(ص) را معرفی کند میگوید: «طبیب دوار بطبه» به این معنی که پیامبر مانند پزشکی بود که داروهای خود را بر میداشت و به دنبال مریض میرفت. به این خانه و آن خانه، این کوچه و آن کوچه سر میزد تا بیماران را دوا کند.
اصل کار مبلغ این است که خودش، پیغامی را که دارد منتقل کند و برای این کار اقدام کند. تعریف تبلیغ، رساندن پیام است مانند پست کردن نامه. عامل پست، نامه را خودش به شما میدهد و برای رساندن پیغام میآید. این گونه نیست که عامل پست نامه منتظر بماند و یا به گیرنده نامه زنگ بزند که بیا و نامهات را دریافت کن. این گونه عملکرد، اساس رساندن پیغام نیست. رساندن پیام باید این طور باشد که صاحب پیام نزد مخاطب برود و پیغام را برساند. دلیل اینکه من بر مردمی بودن طلبهها و روحانیون تأکید دارم آن است که اصل رسالت مبلغ، رفتن نزد مردم و رساندن پیام به آنهاست. طرح این موضوع که مردم باید به مسجد بیایند، سبک نوینی است که بیان میشود.اصل، حرکت مبلغ به سمت مخاطب است، همان گونه که حرکت انبیا به سمت ملت و حرکت امام به سمت مسلمانهاست. این رویه به عقیده من بهترین الگو است.در این راستا رویه باید آن باشد که هر جایی که مردم هستند، روحانی نیز باید باشد تا پیام را برساند. بر همین اساس است که من، به شخصه در پیتزافروشی، لابی هتل، قهوهخانه، کوه و دریا، هواپیما و قطار، مراکز، خانهها و مساجد تبلیغ کردهام؛ چه به صورت انفرادی و چه جمعی. وقتی با چند طلبه بودم، به صورت جمعی این کار را میکردم. البته من بیشتر به صورت انفرادی این کار را انجام میدهم.
ایکنا ــ در انجام فعالیتها به تقسیم وظایف خیلی معتقدید. آیا در فعالیتهای تبلیغاتیتان، به این موضوع توجه کردهاید؟
من به عنوان یک فرد نمیتوانم به تمام مسائل بپردازم؛ من جزئی از یک سیستم به نام قم، مرجعیت، حوزه، ولایت، سازمانهای فرهنگی و … هستم. من در انجام این کار تنها نیستم. بسیاری از کارهایی که معتقدم باید انجام شود، دست من و در حد توانایی من نیست.
من در جایگاهی نیستم که در رأس کار قرار بگیرم و خودم تصمیمگیرنده باشم. هزار نفر در رتبهها و جایگاههای بالاتر از من هستند که تصمیم میگیرند، فکر کرده و مدیریت میکنند. خیلی چیزها وجود دارد که من به آنها اعتقاد دارم و به عنوان آرمان و ایدهآل به آنها نگاه میکنم، ولی این موارد بیانگر آنچه من میتوانم انجام دهم نیست.
اما وظایفی که دست ماست و میتوانیم در انجام آنها مؤثر باشیم، یکی بحث مهندسی تبلیغی است که این کار به صورت اتفاقی شکل نگیرد و با برنامهریزی و مهندسی انجام شود. به این معنی که انسان بتواند میدان و مخاطبان را ببیند؛ با فرهنگ مکانی که قرار است در آنجا تبلیغ کند آشنا شود، فضای کلی را بشناسد و طبق تجربه، تحقیقات و مطالعات وارد فاز مدیریت تبلیغی، یعنی برنامهریزی شود.
این موضوعات از جمله مسئولیتها و وظایفی است که به آنها اهمیت قائلم. بحث دیگر در این باره نیز مطالعات میدانی است که من، آن را مهندسی تبلیغی نام گذاشتهام و مورد دوم، برنامهریزی برای منطقه هدف است که مدیریت تبلیغی نامیدهام و دیگری اجرای کار تبلیغ.
ایکنا ــ از میان راهکارهای مختلفی که در حوزه تبلیغ مطرح کردهاید، مانند رویکرد آکادمیک، هنر، رسانه، گفتوگوی ادیان و ارتباط مستقیم با مخاطبان، شما بیشتر رسانه را موفق میدانید. ارزیابیتان از عملکرد در این حوزه با بهرهگیری از ابزارهای مختلف چیست و چرا رسانه موفقتر است؟
وقتی درباره موضوع رساندن پیغام صحبت میکنیم، اصل کار ما آن است که پیام به همه افراد برسد. در اینجا با یک معادله کمّی روبهرو هستیم. پیامی داریم که باید به هفت هشت میلیارد نفر برسد. در این راستا سبک انتقال پیام باید چطور باشد؟
اگر به تاریخ تبلیغ برگردیم و تبلیغ سنتی را به عنوان تنها راه رسیدن به هدف در نظر بگیریم، متوجه میشویم که به هفت میلیارد مبلغ نیاز داریم که برای هفت میلیارد نفر تبلیغ کنند و اگر یک مبلغ را برای صد نفر در نظر بگیریم، باید چند میلیون مبلغ داشته باشیم؟این در حالی است که چنین ظرفیتی از مبلغان نداریم. بنابراین باید سبکی ایجاد کنیم که مبلغ بتواند پیام را به تعداد بیشتری از مخاطبان برساند؛ رسانه ابزاری است که ظرفیت مورد نظر ما را هم از نظر زمانی و هم از منظر مکانی دارد. مثلاً از نظر زمانی من مطلبی را امروز میگویم که تا صد سال دیگر در رسانه، فیسبوک، واتساپ، تلگرام و … دیده، خوانده و شنیده میشود. از نظر زمانی رسانه ابزاری است که معادلات زمان را تغییر میدهد. به جای اینکه یک سخنرانی را در یک لحظه فقط ۵۰ نفر گوش دهند، میتوان آن را صد سال به گوش دیگران رساند تا هزاران نفر آن را بشنوند. از نظر مکانی هم اگر یک گفتوگو رسانهای شود، به شرقترین و غربترین نقطه زمین هم میرسد. بر این اساس رسانه زمان و مکان را تغییر داده است.
نکته دوم از منظر کیفی است؛ حرفی که در رسانه زده میشود، تأثیرش بر مخاطبی که با رسانه در ارتباط است به مراتب بیشتر از سخنرانی است. اگر مخاطب سخنرانیام را بشنود و با من آشنایی نداشته باشد، این گونه برداشت میکند که یک طلبه هستم و مطلبی را گفتهام. اقتدارم در نزد چنین مخاطبی مانند یک طلبه معمولی است، ولی اگر همین صحبت در تلویزیون مطرح شود و مخاطب آن را بشنود، تأثیر بیشتری خواهد داشت. حرفی که یک فعال فرهنگی میتواند در رسانه مطرح کند، وزن و اثربخشی زیادی دارد. در نتایج چنین رویکردی دیدهایم که بازتاب رسانه در ایجاد تغییر و تحول بین افراد بسیار بیشتر از آن است که یک فرد برای مثال حدیثی را بگوید و گفتوگوی عادی را مطرح کند.
ایکنا ــ در میان کشورهایی که برای تبلیغ رفتید، کدام یک اقبال بیشتری به اسلام نشان دادند و این اقبال بر چه مبنا و اساسی بود؟
تجربه من در سفر به کشورهای مختلف برای تبلیغ نشان میدهد که مردم زیادی با فقر دست و پنجه نرم میکنند و از منظر اجتماعی در طبقات پایینتری قرار دارند، مانند آمریکای لاتین. مردم این کشورها، معنویت را به عنوان عنصر نجاتدهنده خود میبینند؛ این مردم پاک و شفاف هستند. از جمله این کشورها میتوان به بولیوی و پرو اشاره کرد و نوع تأثیرپذیری و تدینی که فرد رویآورنده به اسلام دارد عمیقتر است.
در مقابل، در کشورهای اروپایی کمتر با استقبال مردم روبهرو شدیم. انعطافپذیری ملتهای مستضعف بیشتر از مردم اروپایی است. بافت فکری اروپاییها سختتر است. البته در کشورهایی با تعداد مسلمانان بیشتر، تبلیغ آسانتر است. برای مثال در برزیل که چند میلیون مسلمان دارد، فعالیتهای گستردهتری میتوان انجام داد و تبلیغ آسانتر انجام میشود.
ایکنا ــ در تشیع انگلیسی افراد به دنبال فردی کردن دین و خارج کردن اسلام از اجتماع هستند. برای مقابله با آن، با توجه به مباحثی که در مهندسی تبلیغ و برنامهریزی گفتید چه کاری میتوان انجام داد؟
در بروز و توسعه تشیع لندنی، که تشیع باطلی است، بخشی از تقصیر بر گردن خود ماست. نگاه من این است که باطل در جایی میتواند حاکمیت کند که در آنجا حق وجود نداشته نباشد. بالاخره میادینی داریم که حرف حق زده میشود. اگر حرف حق درست و براساس اطلاعات بیان شود، باطل نمیتواند کاری کند. باطل در برابر حق تأثیری ندارد. باطل زمانی تأثیر دارد که میدان را از حق خالی کرده باشیم، مانند فضای ماهوارهای . مبانی تشیع اصیل تا چه میزان در فضای ماهوارهای به صورت فعال بیان میشود و شیعیان راستین چقدر در این فضا حضور دارند؟ بسیار کم. در چنین فضایی تشیع لندنی بسیار موفق است، زیرا حضور فعال نداشتیم.
پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب، چند سالی است که یک شبکه تلویزیونی ماهوارهای اسپانیاییزبان ایران شروع به فعالیت کرده است؛ در برابر این شبکه، تشیع باطل ۲۵ شبکه ماهوارهای دارد. راهحل آن است که میادین موجود را مملو از حق کنیم. هر گاه حق حاکمیت پیدا کرده، باطل محو شده است. خداوند نیز در قرآن فرموده است: «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ».